ارسال
شده توسط علی فریدی در 91/6/25 9:13 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم
مستند نماهنگ سخنرانی تکان دهنده حجه الاسلام پناهیان در مورد رسانه و فتنه88
ارسال
شده توسط علی فریدی در 91/6/25 8:58 عصر
رویای ما عنوان نماهنگی است که مدتی قبل از شبکه های مختلف ماهواره پخش شد.
همین نماهنگ با تدوینی جدید که شامل مصداق و سیاست حکومت هاست را شامل می شود.
نکته: رویای شما رویای همه ی مردم جهان است اما چرا در عنوان از کلمه ی رویا(یعنی محال و دست نیافتنی) استفاده شده؟؟؟؟!!!!!!
ارسال
شده توسط علی فریدی در 91/6/17 10:9 عصر
آرمیتا با لحنی شیرین تروریست‌ها و حامیانشان را مخاطب قرار می‌دهد و می‌گوید: این آرمیتاست ، دختر یکی از هزاران شهید ایرانی، زنده و ایستاده‌ایم پای خون‌شان، برای ایران و برای آرمانشان؛ دستان پلیدی که خون پاک پدرم را ریختند بدانند نفرین شدگان و بدنامان تاریخ‌اند.
به گزارش نکته نیوز به نقل از آنا، به راستی آرمیتا رضایی‌نژاد امروز شاه بیت اجلاس غیرمتعهد‌ها بود.
وقتی آرمیتا در بین صدها خبرنگار قرار گرفت با رفتار‌های شیطنت آمیزو کودکانه‌اش مورد توجه عکاسان واقع شد، همه آنها می‌خواستند بدانند این کودک پنج ساله که در سه سالگی شاهد شهادت پدرش بوده چه می‌خواهد بگوید!
آرمیتا مشغول نقاشی کردن است و کاری به کسی ندارد، بی‌خیال از اینکه قرار است در مقابل این‌همه خبرنگار صحبت کند.
حالا مادر آرمیتا میکروفن پیش رویش را روشن می‌کند تا فرزندش با خبرنگاران کارکشته صحبت کند، خبرنگارانی که تا کنون فقط سیاستمداران و شخصیت‌های مهم در مقابلشان قرار گرفته!
آرمیتا با لحنی شیرین تروریست‌ها و حامیانشان را مخاطب قرار می‌دهد و می‌گوید: این آرمیتاست ، دختر یکی از هزاران شهید ایرانی، زنده و ایستاده‌ایم پای خون‌شان، برای ایران و برای آرمانشان؛ دستان پلیدی که خون پاک پدرم را ریختند بدانند نفرین شدگان و بدنامان تاریخ‌اند.
بعداز این اظهارات کوبنده که به دوزبان فارسی و انگلیسی توسط فرزند شهید رضایی نژاد قرائت شد، خبرنگاران حاضردر نشست که تحت تأثیر این سخنان قرار گرفته بودند به پا خواسته و بشدت این شاه بیت روز سوم اجلاس را تشویق کردند.
در این لحظه "ابوشادی " نماینده شورای خارجی و نماینده سابق مصر در آژانس انرژی اتمی که به شدت تحت تأثیر سخنان آرمیتا قرار گرفته بود ، به سمت جایگاه رفت و با اهدای شاخه گل‌هایی به فرزندان شهدای هسته‌ای ، آرمیتا رضایی نژاد و علیرضا احمدی روشن، ابراز احساسات کرد.
پدر شهید احمدی روشن که تا آن لحظه شاهد این صحنه بود ، شاخه گلی به نماینده مصری داد و از وی قدر دانی کرد که این حرکت وی باعث تشویق حاضرین شد.
**حالا خانواده‌های شهدای علم و فن آوری به محیط باز محوطه اجلاس آمده اند، همان محلی که سند مظلومیت دانشمندان هسته‌ای کشور به نمایش درآمده، واکنش پدرو مادر شهید احمدی روشن همه را غافلگیر می‌کند، آنها که تاکنون این خودرو‌ها را از نزدیک ندیده‌اند، بغض‌های درگلوشان می‌شکفد و به شدت می‌بارند.
دراین لحظه بازهم حضار با اشک‌هایشان نشان می‌دهند که شاهد جانسوز ترین لحظات این اجلاس هستند.
**خبرنگار افغانستان با تمجید از میزبانی ایران در اجلاس سران کشورهای عدم تعهد اظهار کرده این میزبانی مطمعنا به نفع ایران است، چراکه همه پیشنهاداتی که این کشور در اجلاس مطرح کرد مورد قبول حاضرین قرار گرفت
ارسال
شده توسط علی فریدی در 91/6/17 10:8 عصر
آرمیتا و علیرضا دست در دست هم وارد سالن اجلاس عدم تعهدشدند و همه گریستند ...
به گزارش نکته نیوز به نقل از آنا، یکی از حاشیه‌های جالب روز سوم این اجلاس،ورود آرمیتا رضایی نژاد و علیرضا احمدی روشن فرزندان شهدای هسته‌ای به محل برگزاری اجلاس بود.
حضار، خبرنگاران و دیپلمات‌ها در محل برگزاری اجلاس با دیدن این دو کودک در سالن دیگر نتوانستند ژست دیپلماتیک خود را حفظ کنند و بغض‌هایشان به اشک تبدیل شد.
آرمیتا پیام صلح را دوزبانه خواند
در همین حال، باشگاه خبرنگاران هم نوشت؛ آرمیتا رضایی نژاد فرزند شهید رضایی نژاد پیام صلح دوزبانه خود را در نشست خبری ایران قربانی تروریسم اعلام کرد.
آرمیتا رضایی نژاد در پیام صلح دوزبانه خود در اجلاس نم گفت: "این آرمیتاست دختری یکی از هزاران شهید ایرانی و ما زنده ایم، و پای خون پدرانمان ایستاده ایم و آنها که خون پدرانمان را ریختند نفرین شدگان عالم هستند."
همچنین در ادامه نماینده سابق مصر در آژانس بین المللی انرژی اتمی ضمن همدردی با خانواده های شهدای ترور هسته ای به آرمیتا و علیرضا شاخه گلی به عنوان نماد صلح و دوستی هدیه کرد.
بر اساس این گزارش، علی اصغر سلطانیه در دیدار با خانواده های شهدای هسته ای کشورمان کتاب فصل طلایی را به آنها اهدا کرد.
حضار، خبرنگاران و دیپلمات‌ها در محل برگزاری اجلاس با دیدن این دو کودک در سالن دیگر نتوانستند ژست دیپلماتیک خود را حفظ کنند و بغض‌هایشان به اشک تبدیل شد.
آرمیتا پیام صلح را دوزبانه خواند
در همین حال، باشگاه خبرنگاران هم نوشت؛ آرمیتا رضایی نژاد فرزند شهید رضایی نژاد پیام صلح دوزبانه خود را در نشست خبری ایران قربانی تروریسم اعلام کرد.
آرمیتا رضایی نژاد در پیام صلح دوزبانه خود در اجلاس نم گفت: "این آرمیتاست دختری یکی از هزاران شهید ایرانی و ما زنده ایم، و پای خون پدرانمان ایستاده ایم و آنها که خون پدرانمان را ریختند نفرین شدگان عالم هستند."
همچنین در ادامه نماینده سابق مصر در آژانس بین المللی انرژی اتمی ضمن همدردی با خانواده های شهدای ترور هسته ای به آرمیتا و علیرضا شاخه گلی به عنوان نماد صلح و دوستی هدیه کرد.
بر اساس این گزارش، علی اصغر سلطانیه در دیدار با خانواده های شهدای هسته ای کشورمان کتاب فصل طلایی را به آنها اهدا کرد.
ارسال
شده توسط علی فریدی در 91/4/3 9:27 عصر
دانلود کتاب آموزش کاربردی جاوااسکریپت
نام کتاب : آموزش کاربردی جاوااسکریپت
نویسنده : احمد بادپی
ناشر : پارس بوک
زبان کتاب : پارسی
تعداد صفحه : 100
قالب کتاب : PDF
حجم فایل : 1,810 کیلوبایت
توضیحات : یکی از زبان های برنامه نویسی که در حال حاضر بسیار استفاده می شود ، زبان جاوا اسکریپت است . این زبان در سال 1995 میلادی توسط فردی به نام برندان ایچ (Brendan Eich) طراحی و پیاده سازی شده است . ساختار کلی جاوا اسکریپت شباهت بسیار زیادی به سی پلاس پلاس و جاوا دارد اما این شباهت بیشتر به این دلیل بوده است که یادگیری این زبان برای افرادی که در گذشته از آن دو زبان استفاده می کردند ، آسانتر است . کاربرد اصلی جاوااسکریپت در طراحی و پیاده سازی سایت ها و صفحات HTML است و به کمک این زبان این امکان برای شما به وجود خواهد آمد که بتوانید به اجزای مختلف درون صفحات اینترنتی دست پیدا کنید و اگر نیاز داشتید بتوانید در آن ها تغییراتی مطابق میل خود ایجاد کنید . استفاده روز افزون از تکنولوژی هایی همچون Ajax و jQuery در طراحی صفحات وب که هسته اصلی آن ها را Javascript تشکیل می دهد به اهمیت یادگیری این زبان قدرتمند برای هرکس که دستی در طراحی وب دارد افزوده است . این کتاب آموزشی از روی یکی از مشهورترین و محبوبترین منابع یادگیری این زبان یعنی Professional Javascript For Web Developers نوشته Nicholas C.Zakas (نیکولاس سی . زاکاس) ترجمه شده است . از نکات بارز این کتاب آموزشی می توان به بررسی تمامی نکاتی که یک طراح وب باید این روز ها از جاوااسکریپت بداند همراه با ارائه انواع مثال ها و نمونه کد ها اشاره کرد . اینک به ارائه برخی سرفصل های این کتاب می پردازیم : آشنایی با مفاهیم پایه جاوا اسکریپت متغیر ها و انواع آن ها و نحوه تعریف کردن آن ها کار با آرایه ها و رشته ها نحوه ایجاد آرایه ها و رشته ها اضافه و حذف عناصر از آرایه ها نحوه کار با آرایه ها و رشته به عنوان اشیاء کاذب بررسی تمای خواص و متدهای مربوط به آرایه ها و رشته ها تبدیل آرایه به رشته و بالعکس کار با مدل های شی ء گرای DOM و BOM آشنایی با تمامی اجزای مدل های DOM و BOM و نحوه به کارگیری آن ها نحوه دسترسی به عناصر خاص با استفاده از عنوان تگ ، نام آن ها و ID آن ها نحوه دستکاری ، حذف و اضافه کردن عناصر جدید به صفحه آموزش کار با رویداد ها و نحوه کنترل آنها به دو روش HTML و از طریق جاوااسکریپت آموزش کار با عناصر فرم از طریق جاوااسکریپت انواع روش های دسترسی به آن ها نحوه ارزش سنجی عناصر فرم (Form Validation) آموزش کار با جداول از طریق جاوااسکریپت نحوه ایجاد جداول جدید به صورت پویا از روش جاوااسکریپت آشنایی با متد های خاص عناصر جدول آموزش کار با سایر اشیاء کار با اشیایی همچون Date و Math برای کار با تاریخ و زمان و انجام عملیات ریاضی نحوه کار با Cookie (کوکی ها) – ایجاد و بازیابی آن ها و …
ارسال
شده توسط علی فریدی در 91/4/3 9:25 عصر
یک روز که از مدرسه به خانه برمی‌گشتم، شلوغی بی‌سابقه ای در کوچه مان توجهم را جلب کرد. جلوی باغی که کمی آن طرف تر از خانه‌مان بود جمعیت زیادی ایستاده بودند. در میان جمعیت، خبرنگارانی به چشم می‌خوردند که دوربین‌هایشان را به گردن آویخته بودند و از پشت در چوبی و سبزرنگ باغ ، سرک می‌کشیدند. حس کنجکاوی من تحریک شده بود. داخل باغ اتفاقی افتاده بود. خود را داخل جمعیت کردم، هر چه سرک کشیدم، چیزی نفهمیدم. از خبرنگاری پرسیدم، «اینجا اتفاقی افتاده؟» خبرنگار گفت: «هنوز نه، ولی از حالا به بعد اتفاق‌های مهمی خواهد افتاد» و پرسید، «شما اهل این دهکده هستید؟» از حرف‌های او چیزی سردر نیاوردم، جواب دادم، «بله، خانه‌مان کمی آن‌طرف‌تر است.» خبرنگار گفت: «به زودی دهکده‌تان مشهورترین دهکده دنیا خواهد شد!»با تعجب پرسیدم: «متوجه نمی‌شوم. چه اتفاق مهمی قرار است در دهکده ما بیفتد که باعث شهرت آن می‌شود؟»
جواب داد: «تا به حال اسم آیتالله خمینی را شنیده‌ای؟» اسم برایم آشنا بود. بارها و بارها از رادیو تلویزیون اسمش را شنیده بودم و عکس او را هم در روزنامه دیده بودم.گفتم: «همان که رهبر مذهبی ایران است؟»گفت: «آفرین پسر، حالا او به این دهکده آمده و همسایه شماست.» با حالتی هیجان‌زده پرسیدم: «حالا شما برای چه اینجا جمع شده‌اید؟ مگر قرار است بیرون بیاید؟»
خبرنگار پاسخ داد: «نه بیرون نمی‌آید ولی قرار است مصاحبه کند. منتظریم تا اجازه بدهد و به داخل باغ برویم.»
کنجکاویم باعث شد هر طور شده او را ببینم؛ کسی که هر روز عکسش در روزنامه چاپ می‌شد و تازه می‌‌توانستم پیش همکلاس‌هایم پز بدهم.
پرسیدم: «اگر منتظر بمانم مرا راه می‌دهند؟» گفت: «نمی‌دانم» و با دست به آقایی که کنار در باغ ایستاده بود، اشاره کرد و گفت: «از او باید پرسید.» به طرف آن مرد رفتم و گفتم: «منزل ما چند خانه آن طرف‌تر است. من می‌توانم آیتالله خمینی را از نزدیک ببینم؟» مرد گفت: «از آیتالله خمینی چه می‌دانی؟» گفتم: «این را می‌دانم که آیتالله خمینی رهبر مذهبی ایران است و هر روز عکسش را در روزنامه چاپ می‌کنند.» کمی فکر کرد و پرسید: «به غیر از شما کس دیگری هم هست؟» به خبرنگارها اشاره کردم و گفتم: «می‌بینید که اینها هم هستند، قول می‌دهم چند لحظه ایشان را ببینم و نظم جلسه را به هم نزنم.»
در باغ گشوده شد. آیتالله خمینی پیرمردی بود با لباس روحانی و پارچه سیاهی دور سر پیچیده بود. برای یک لحظه احساس کردم مسیح در مقابلم ایستاده است. اصلا نفهمیدم چگونه یک ساعت گذشت و وقت تمام شد. همچنان در بهت حیرت بودم که به خانه رفتم و به مادرم گفتم: «مادر می‌خواهی مسیح را از نزدیک ببینی؟»
می‌دانستم که اگر او را ببیند، احساس مرا پیدا می‌کند.
از مادر پرسیدم: «به نظر شما آمدن او به اینجا اشکال دارد؟» و او گفت: «نه، ولی پدرت دنبال یک جای آرام بود. حالا دیگر اینجا آرام نخواهد بود.»
پیش‌بینی مادر درست بود. وقتی پدر آمد بسیار عصبانی بود. کتش را درآورد و خودش را روی مبل رها کرد و با ناراحتی گفت: «امسال سال بدبیاری من است. هر جا می‌روم بدشانسی دنبالم می‌آید. آن از ورشکستگی شرکت، این هم از وضع اینجا.»
مادر خواست او را آرام کند و به او گفت: «خیلی طول نمی‌کشد. شاید تا چند روز دیگر وضع آرام شود.»
پدر با عصبانیت گفت: «خدا کند این طور باشد.» مادر ادامه داد: «توی روزنامه خواندم شاید چند روز دیگر به ایران برود.» و پدر با ناراحتی زمزمه کرد: «حالا چرا اینجا آمده؟ آن هم به این دهکده کوچک.»
چند روز تا تعطیلات کریسمس مانده بود. حوصله درس خواندن نداشتم. دائم در فکر او بودم، طوری بود که از نگاه کردن به او سیر نمی‌شدم، اما پدر از شدت عصبانیت قصد داشت به پلیس شکایت کند و می‌گفت: «ما هم حق و حقوقی داریم. چقدر باید عذاب بکشیم؟» دیگر نتوانستم سکوت کنم و گفتم: «الان مدتی است که او اینجاست، حتی یک بار به دیدنش نرفتی.» پدر با لبخندی تمسخرآمیز گفت: «او هم مثل بقیه کشیش‌هاست. حتما همه‌اش نصیحت می‌کند.» گفتم: «پدر مگر شما نگفتید زود قضاوت نکنم؟ من فکر می‌کردم شما یک فرد منطقی هستید. امروز یک سخنرانی دارد. به خاطر من هم که شده بیا برویم. اگر خوشتان نیامد برگردید.» پدر گفت: «چه وقت باید برویم؟» جواب دادم: «کمتر از نیم ساعت دیگر، او خیلی وقت‌شناس است.»
با پدر به محل سخنرانی رفتیم. به غیر از خبرنگارها، عده زیادی از مردم نیز آنجا بودند. برایم جالب بود. خیلی از آدم‌ها حتی یک کلمه از صحبت‌های او را نمی‌فهمیدند.
او که آمد همه به احترامش ایستادند. نگاهم به پدرم افتاد. اشک در چشمانش حلقه زده بود. دیگر خیالم راحت شد. روزهای بعد با پدر برای شنیدن سخنرانی‌اش می‌رفتیم. دیگر عصبانی نبود.
شب تولد حضرت مسیح بود. همه دور درخت کاج جمع شده بودیم. زنگ در به صدا درآمد. یعنی چه کسی است، این وقت شب؟! پدر به سوی در رفت و من هم به دنبالش، مردی با چند شاخه گل و یک جعبه شیرینی بیرون خانه ایستاده بود. با خوش‌رویی سلام کرد و گل را جلوی پدر گرفت و گفت: «اینها از طرف آیتالله خمینی است. ایشان تولد حضرت مسیحع را به شما تبریک گفتند و از این که ممکن است حضورشان در دهکده موجب زحمت شما شده باشد، عذرخواهی کردند.»
پدر شیرینی و گل را گرفت و گفت: «از جانب ما از ایشان تشکر کنید.» پدر بی آن که چیزی بگوید به سمت اتاقش رفت و چند لحظه بعد صدای هق‌هق گریه‌اش شنیده شد. چیزی در درونش شکسته بود. برای اولین بار پدر بلند بلند گریه می‌کرد. به سوی مادر شتافتم و با خوشحالی گفتم، «مادر امسال از طرف مسیح برایمان هدیه فرستاده شد، گل و شیرینی.»
ارسال
شده توسط علی فریدی در 91/3/13 7:12 عصر
اعترافی که پاپ به آیت الله مصباح یزدی گفت
پاپ ژان پل دوم در دیداری که با حضرت آیت الله مصباح در همان ایتالیا داشتند گفته بود که امام(ره) نه تنها احیاگر اسلام بود که امام(ره) احیاگر دین بود و مارا هم زنده کرد چون در اروپا دین مرده بود، ارزشهای دینی مرده بودند. ایشون به آیت الله مصباح گفته بودند بیایید یک رابطه و ارتباط نظام مند و سیستماتیک داشته باشیم چون ما به شما نیاز داریم برای تقویت تفکر دینی در جهان.
***********************
رحلت جانسوز امام خمینی ره تسلیت باد.
شادی روح امام عزیز وشهدای انقلاب اسلامی وهشت سال دفاع مقدس صلوات.
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
شادی روح امام عزیز وشهدای انقلاب اسلامی وهشت سال دفاع مقدس صلوات.
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
ارسال
شده توسط علی فریدی در 91/3/13 7:10 عصر
| بسم الله الرحمن الرحیم دل تاریخ برای تو تنگ است؛ برای تو که تاریخ را شرمنده صبر و سکوت غریبانه ات کردی، برای تو که سیمای شفّاف عدالت را هنوز هم پس از چهارده قرن فاصله، برایمان تازه و زیبا و روشن تصویر میکنی و ذوالفقار حق مدارت را در امتداد مسیر وحی و حقیقت به چرخش میآوری تا کوردلان خفته را از خواب شوم شیطانی برهانی. آن هنگام که چشم گشودی، نخلستان هایی بیشمار به بار نشستند و گندمزارها در وسعتی بیکرانه به سمت نور قد کشیدند. بهار، رنگ لبخند تُست که بر پیکر درختان جاری شد. تو آمدی و اینگونه، قطورترین ک تاب عدالت و آزادگی با سرانگشتان روشن تو ورق خورد. فرا رسیدن 13 رجب سالروز میلاد اولین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت ، حضرت علی علیه السلام را به محضر امام عصر حضرت حجة ابن الحسن عسکری علیه آلاف التحیة و السلام و عموم شیعیان جهان تبریک عرض مینماییم .
|
منبع:
| lپایگاه مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام |
ارسال
شده توسط علی فریدی در 91/3/3 1:1 عصر
| بسم الله الرحمن الرحیم |
||
| نقی! نامی که فخر آسمان است | * | تلفظ کردنش حظ دهان است |
| ز القاب امام ِ هادیِ ماست | * | امامی که عزیز شیعیان است |
| امام ماه روی با وقاری | * | که جد حضرت صاحب زمان است |
| نقی، یعنی تو پاکی! پاک تر از | * | همان آبی که در جنت روان است |
| نقی، چون مظهر پاکی ست | * | نامش برای قرنِ آلوده, گران است |
| به نام مادر آئینه سوگند.... زهرا! | * | همان که صبح چشمش جاودان است |
| نخواهد از نفس افتاد این عشق | * | که از "هادی" به قلب عاشقان است |
| به کوریِ دو چشم آن حقیری | * | که از فرط حقارت بد دهان است |
| به هر دیوار ِ این دنیا نوشتیم : | * | " نقی " زیباترین نام جهان است |
| **** تمسخر و وهن پیام ادیان و دیانت مردمان ، کهنه ترین و هرزترین ابزار دین ستیزانی است که کاری جز این در برابر هیمنه ادیان از آنها بر نمی آید. پشت صحنه , همیشه عروسک گردانانی هستند که دین ستیز های لوده را می آرایند و به میدان میفرستند و به تماشا می نشینند تا شاید از آزار و اذیت و تمسخر مومنان بهره ای هرچند کوتاه ببرند . پیشاپیش شهادت آن امام همام علیه السلام و توهین این افراد از خدا بی خبر را خدمت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ارواحنا له الفداء و پیروان اهل بیت علیهم السلام تسلیت عرض مینماییم .برای فرستادن کارت پستال برای دوستان از قسمت زیر استفاده کنید... |
||
|
|
ارسال
شده توسط علی فریدی در 91/3/1 12:56 عصر
تو رو حتی تو رویامم ندیدم
ولی یه عمره جات خالیه پیشم
ندیدمت چه احساس غریبی
ندیدم و برات دلتنگ میشم
فقط بگو کدوم هفته، کدوم روز
کجا منتظر رسیدنت شم
می خام کاری بدم دست خودم که
خودم بهونه اومدنت شم
سپردی دست کی پیراهنت رو
که یه عمره برامون نمی یاره
چه بوی نرگسی می پیچه اینجا
اگه این باد سرگردون بذاره
